English Version
English

اعضای کنگره ۶۰ خانواده دوم من هستند

اعضای کنگره ۶۰ خانواده دوم من هستند

خدا را شکر می‌کنم که امروز من را در مسیری قرار داد که هیچ زمانی فکر‌ و تصور نمی‌کردم و زمانی‌‌که در این مسیر پا گذاشتم نمی‌دانستم که چه آرامشی خواهم داشت‌! من هم مثل کسانی که سال‌ها دنبال راه‌ حل و نجات گشتم؛ اما همیشه بی‌نتیجه بود‌. در این مسیر در رنج‌‌، عذاب زیادی بودم؛ اما پا پس نکشیدم و مسیرم را ادامه دادم، راهی که هیچ‌گونه شناختی از آن نداشتم، راهی که پر از خار‌ و خاشاک بود.
بار‌ها زمین خوردم و زخمی شدم؛ اما‌ دوباره بلند شدم و از جایی که مانده بودم ادامه دادم، نا‌امید نشدم و همیشه می‌گفتم به امید آن روزی که تمام  مشکلاتی که اعتیاد در زندگی ما ایجاد کرده، پایان خواهد یافت و همیشه به این امید ادامه دادم‌. از طریق اعتیاد، زمین خوردم‌، بیدار شدم‌، خسته‌، بی‌کس‌، زخمی شدم.
زمانی‌که می‌گویم زخمی، منظورم این است که زخم روحی و روانی بود که در مسیر اعتیاد بر من وارد شده و من باز به امیدی که در دل من بود صبر کردم‌ و خیلی سخت بود و توان نداشتم؛ اما در زندگی وجود فرزندم بود که به من امید می‌‌داد و من را استوار نگه می‌داشت‌. مسافر با حال خراب‌تر از روز قبل بود و من هم از طرفی نمی‌خواستم قبول کنم که زندگی من در‌گیر اعتیاد شده و زمانی‌که با خود کلانجار‌ می‌کرد، هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد که برای مسافر انجام دهم و فقط برای او دعا می‌کردم؛ اما بعضی وقت‌ها از دعا کردن نا‌امید می‌شدم.
سال‌ها گذشت و من هم قبول کرده بودم‌ که زندگی من توسط همسرم در‌گیر اعتیاد شده است و زمانی‌که از طریق دوستی پیام امید را به مسافرم داد و برای بار اول در کمپ بستری شد و ترک‌ کرد و همان نور امیدی که در دل من بود پر‌رنگ‌تر شد‌. همه چیز عالی نبود؛ اما خوب بود و سه سال ترک مسافرم به پاکی گذشت و زمانی‌که زنگ تلفن به صدا در آمد و جواب دادم یک صدای غریبه به من گفت همسر شما در اثر مصرف زیاد قرص از پله‌ها افتاده و دیگر من نمی‌شنیدم چه می‌گوید کجا است و باز هم دوباره تکرار شد و دوباره نا‌امیدی‌، گرفتاری‌، روز‌های سخت که دیگر خنده را به یاد نمی‌آوردم‌ و چهارده سال است که می‌گذرد و من‌ هنوز مسیر تکراری را تجربه می‌کنم.
در این سال‌ها کسانی تجربه‌، پیشنهادی که برای ترک مواد مخدر به ما معرفی کردند؛ مثل کمپ‌، روان پزشک‌، سقوط آزاد‌‌، ترک در منزل‌، تعویض خون‌، با جان‌ و دل قبول کردیم؛ اما بی‌نتیجه بود. زمانی‌که به کنگره آمدم هیچ‌وقت فراموش نخواهم کرد‌.
مدام بغض خود را فرو می‌بردم و تولد مسافر‌هایی را می‌دیدم که انگار تولد مسافر خود را تصور می‌‌کنم و حضور خداوند را  با تمام وجودم بیشتر احساس می‌کردم‌. جلسه به پایان رسید و بعد از خواندن دعا کسی که در کنار من بود من را در آغوش گرفت و برای من دعای خیر کرد و بقیه اعضای کنگره هم همان‌‌طور من را آغوش گرفتند با من هیچ نسبتی نداشتند؛ اما مثل یک خانواده با من رفتار کردند و به من امید دادند که مکان خوبی آمدم از آن روز کنگره ۶۰، خانواده دوم من شد و هر بار با ذوق بیشتری در کنگره قدم می‌گذارم و خانواده بزرگم را دوست دارم.‌ دعا می‌کنم به امید آن روز که هیچ خانواده‌ای درگیر اعتیاد نشوند‌.

نویسنده: همسفر رقیه رهجوی‌ راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
تایپ: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر زلیخا مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .